دل نوشته هایی در ولادت امام رضا (ع)
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
دل نوشته هایی در ولادت امام رضا (ع)
نوشته شده در شنبه 14 مرداد 1396
بازدید : 134
نویسنده : علی

اى ملكه دلهاى خسته!
تو جام مرا پر از شراب معنويت مى سازى
و من
عاشقانه نامت را فرياد مى زنم:
اى امام هشتمين!
اى ضامن آهوان رميده!
تو معيار سنجش صداقت هستى
تو آسمان زلال دلها هستى
* * *
عشق،
پنجره فولادت را معنا مى كند
و دل به زيارت تو اوج مى گيرد
اى ضريح سراسر نور!
با دلى آكنده از صداقتهاى تو
با جامى تهى از عشق
و چشمانى بر گل نشسته
به سوى تو مى آيم
و پرندگان حرمت
عروجت را معنا مى كنند
و عاشقانه دانه از لانه نور برمى چينند
و تو را مى ستايند
اى بزرگ ترين واژه كلام!
تو عروج آسمانى كرده اى
و تمامى زائران ضريحت را
به سوگ عشق نشانده اى
كه همه سينه ها و همه جانها
تو را مى طلبد
اى غريب الغربا!
محبوبه باقرى آزاد

 

تولد امام رضا,شعر تولد امام رضا

شعر  ولادت امام رضا (ع)


 جوشش دعا
كـمـى بـذر گـل گـنـدم بـكاريـم
بـراى كـفـتـران سـبـز مـشـهد
بـنـوشـيـم آب صـاف مـهربـانى
شـبـيـه هـشـتـمين شعر (محمـد)
اگـر چـه گـنبـدش دور است از ما
ولـى راه نـگـاهـش باز بـاز است
دواى زخـم بـال كـفـتــرانــش
دو ركعت عشق و يك قطره نماز است
خـداى آرزوهـايـم كـمـــك كـن
حـرم را تـوى خـواب خـوش ببينم
ضـريـح آشـنـايـش را بـبـوسـم
گـل صـحـن نـگـاهـش را بـچينم
كـمـك كـن كـفـتـرى بر شانه هايم
بـسـازد لانـه اى از مـهـربـانـى
كـمـك كـن تـا دعـايـم سـبز باشد
بـسـازم يـك ضـريـح آسـمـانـى
كـمـك كـن مـثـل مشهد، شهر رؤيا
دلـم پـر ازدحـام از نـور بـاشــد
پـر از پـرواز كـفـتـرهـاى كوچك
سـرم سـبـز و دلـم پـر شور باشد
كـمـك كـن ضـامـن آهـوى قـلبم
بـه رنـگ يـك دعـا در مـن بجوشد
خــداى آرزوهــايــم كـمـك كن
كـه يـك كـفـتـر دعـايـم را بنوشد
نسرين راسخى

 تولد امام رضا,شعر تولد امام رضا

اشعار  ولادت امام رضا (ع)

 

سپيده هشتمين
درود بر تو
اى هشتمين سپيده
- اگر از سايه ساران درود مى پذيرى-
باران نيز به اِزاى تو پاك نيست.
و بر ما درود
- اگر فاصله خويشتن تا تو را ،
تنها بتوانيم ديد-
اى آفتاب،
ما آن سوى ذرّه مانده ايم!
* * *
من آن پرنده مهاجرم
كه هزار سال پريده است
اما هنوز،
سواد گنبدت
پيدا نيست.
آوخ كه بال كبوتران حَرَمت
از چه تيرهاى زهرآگين خسته است
شكسته است.
* * *
اى عرش !
اى خون هشتم !
نيرويى ديگر در پرم نه !
كه ما را هزار سال
نه رهتوشه اى بر پشت بود
و نه شمشيرى در دست !
و مگر در سينه ،
عشق مى افروخت
مى سوخت ،
كه چراغ تو ،
روشن ماند.
* * *
رشته اى از زيلوى حَرمت
زنجير گردن عاشقان
و سلسله وحدت است
و خطى كه روستاها را به هم مى پيوندد.
* * *
گل مُهره هاى ضريحت
دلهاى بيرون تپيده ما
تبلور فلزى ايمان است.
چنان گسترده اى
كه جز از حلقه ضريحت نمى توان ديد !
تو را بايد تقسيم كرد
آن گاه به تماشا نشست
خاك تو ، گستره همه كائنات
و پولاد ضريحت
قفسى ست
كه ما
يارايى خود را
در آن به دام انداخته ايم
تو سرپوش نمى پذيرى
طلاى گنبدَت
روى زردى ماست
از ناتوانى ادراكمان از تو
كه بر چهره مى داريم
* * *
تو مركز وُفورى
كِشتهاى ما از تو سبز
پستانهاى ما از تو پر شير است.
تو مَدار نعمتى
سيبستانهامان
سرخى چهره را
از زردىِ قبّه تو وام دارند
و گنبد تو
تنها و آخرين آشتى ما
با زر است
هر چند اگر
فريب زراندوزان تاريخ باشد
* * *
شتر از مسلخ
به فولاد تو مى گريزد
آهن تو
پيوند جماد و نبات و حيوان
بخشش تو ،
اعطاى خداى سبحان است
وقتى تو مى بخشى
دست مريخ نيز
به سوى سقاخانه ات
دراز است.
ناهيد و كيوان و پروين ،
ديروز ، صف در صف
در كنار من و آن مرد روستا ،
در مضيف خانه تو
كاسه در دست
به نوبت آش
ايستاده بوديم.
* * *
كاش ( ايستاده) بوديم !
تو ايستاده زيستى
هر چند
با ميوه درختى گوژ و نشسته
مسمومت كردند.
اما ،
شهادت
تو را ايستاده ، درود گفت.
و اينك جايى كه تو خوابيده اى
همه كائنات به احترام ايستاده است.
* * *
من با اشك مى نويسم
شعر من
عشقى است
كه چون مورچه
بر كاغذ راه افتاده است
اى بلند !
سليمان وار
پيشِ روى رفتار من
درنگ كن !
سپاه مهرت را بگو
نيم نگاهى به جاى مورچگان بيفكند.
* * *
تو امامى !
هستى با تو قيام مى كند
درختان به تو اقتدا مى كنند
كائنات به نماز تو ايستاده
و مهربانى
تكبيرگوى توست
عشق
به نماز تو
قامت بسته است
و در اين نماز
هر كس مأموم تو نيست
(مأمون) است !
درست نيست
شكسته است.
تاريخ چون به تو مى رسد
طواف مى كند.
* * *
يا كلمة الله !
عرفان در ايستگاه حَرمت
پياده مى شود
و كلمه
چون به تو مى رسد
به دربانى درگاهت
به پاسدارى مى ايستد !
شعر من نيز
كه هزار سال راه پيموده
هنوز ،
بيرون بارگاه تو
مانده است.
على موسوى گرمارودى



:: برچسب‌ها: دل نوشته ها، ولادت امام رضا (ع)، دماوند ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: